نقش «بیاعتمادی راهبردی» روسیه به غرب در پذیرش یا رد طرح آمریکا برای اوکراین
- 25 آذر 1404 – 15:48
- اخبار بین الملل
- اخبار اروپا
اظهارات چندی پیش سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه درباره احتمال رد بخشهای اصلی طرح صلح پیشنهادی آمریکا درباره اوکراین را نباید صرفاً بهعنوان یک واکنش دیپلماتیک مقطعی یا تاکتیکی در روند چانهزنیهای سیاسی تفسیر کرد.
بین الملل
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، لاوروف اوایل ماه جاری تهدید کرد که مسکو از طرحی که تفاوت قابل توجهی با مذاکرات پوتین و ترامپ در آلاسکا داشته باشد، کنار خواهد کشید. نشریه فایننشال تایمز نیز در این باره نوشت که روسیه نشان داده در صورت برآورده نشدن خواستههای مسکو، ممکن است طرح صلح اصلاحشدهٔ آمریکا برای پایان دادن به جنگ در اوکراین را رد کند.
اظهارات وزیر امور خارجه روسیه درباره احتمال رد بخشهای اصلی طرح صلح پیشنهادی آمریکا درباره پایان جنگ اوکراین را نباید صرفاً بهعنوان یک واکنش دیپلماتیک مقطعی یا تاکتیکی در روند چانهزنیهای سیاسی تفسیر کرد. این موضعگیری بیش از هر چیز، بازتاب یک «ساختار ذهنی و راهبردی تثبیتشده» در سیاست خارجی روسیه است که طی سه دهه گذشته و بهویژه پس از بحران اوکراین در سال 2014، به شکل فزایندهای بر اصل «بیاعتمادی نهادی به غرب» استوار شده است. بدون فهم این بستر، تحلیل چرایی شکست یا بیاثر شدن هر طرح صلحی که از سوی واشنگتن یا متحدان آن مطرح میشود، تحلیلی ناقص و سطحی خواهد بود.
ترامپ: مذاکرات خوبی با سران اروپایی درباره اوکراین داشتمسخنگوی پوتین: صلح در اوکراین باید با ضمانتهای قابل اعتماد باشد
بیاعتمادی راهبردی؛ فراتر از سوءظن دیپلماتیک
در ادبیات روابط بینالملل، «بیاعتمادی راهبردی» صرفاً به معنای فقدان حسن نیت میان بازیگران نیست، بلکه اشاره به وضعیتی دارد که در آن یک دولت، طرف مقابل را ذاتاً غیرقابل اتکا میداند؛ حتی در شرایطی که تعهدات رسمی، تضمینهای حقوقی یا سازوکارهای نظارتی پیشنهاد میشود. از منظر کرملین، روابط روسیه و غرب دقیقاً در چنین وضعیتی قرار دارد.
تجربه تاریخی روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، نقش تعیینکنندهای در شکلگیری این نگاه داشته است. نخبگان سیاسی و امنیتی روسیه بهطور مکرر به مجموعهای از وعدهها و تفاهمهای نانوشته اشاره میکنند که به زعم آنان، از سوی غرب نقض شده است؛ از جمله عدم گسترش ناتو به شرق، احترام به حوزههای نفوذ امنیتی روسیه و پرهیز از مداخله در فضای پساشوروی. اگرچه غرب همواره این ادعاها را رد یا تفسیر متفاوتی از آنها ارائه کرده، اما آنچه اهمیت دارد «ادراک روسیه» از این روند است؛ ادراکی که مبنای تصمیمسازی راهبردی قرار گرفته است.
تجربه توافقهای شکستخورده؛ از مینسک تا امروز
یکی از مهمترین ارجاعات روسیه در رد طرحهای جدید صلح، تجربه توافقات مینسک (2014 و 2015) است. مسکو معتقد است این توافقها نهتنها از سوی کییف بهطور کامل اجرا نشد، بلکه غرب نیز عملاً ارادهای برای وادار کردن اوکراین به اجرای تعهداتش نداشته است. اظهارات بعدی برخی مقامات اروپایی، از جمله اعترافات تلویحی مبنی بر اینکه مینسک ابزاری برای «خرید زمان» جهت تقویت اوکراین بوده، در ذهن تصمیمسازان روس، این تصور را به یک «قطعیت» تبدیل کرده است.
در چنین بستری، طرح صلح آمریکا از نگاه مسکو نه یک ابتکار بیطرفانه برای پایان جنگ، بلکه تلاشی دیگر برای مدیریت بحران به نفع غرب تلقی میشود؛ مدیریتی که هدف اصلی آن، مهار روسیه، جلوگیری از پیروزی راهبردی آن و حفظ ساختار امنیتی مطلوب واشنگتن در اروپا است. از این منظر، رد طرح صلح، بیش از آنکه مخالفت با مفاد مشخص باشد، رد «منطق پشت طرح» است.
بحران اوکراین؛ نقطه گسست اعتماد متقابل
بحران اوکراین بهویژه پس از سال 2022، نقطهای تعیینکننده در گذار روابط روسیه و غرب از «رقابت کنترلشده» به «تقابل ساختاری» بوده است. ورود گسترده آمریکا و ناتو به حمایت نظامی، اطلاعاتی و مالی از اوکراین، از دید مسکو به معنای ورود غیرمستقیم غرب به جنگ است. در چنین شرایطی، پیشنهاد صلح از سوی همان بازیگری که بهطور فعال در تداوم جنگ نقش دارد، فاقد حداقل شرایط لازم برای ایجاد اعتماد تلقی میشود.
در نظریههای امنیتی، بهویژه رویکرد رئالیسم تهاجمی، فرض بر این است که دولتها در محیطی آنارشیک، نیت واقعی یکدیگر را قابل شناخت نمیدانند و ناگزیر بر بدترین سناریوها تمرکز میکنند. سیاست روسیه در قبال طرح صلح آمریکا را میتوان مصداق روشنی از چنین منطقی دانست. حتی اگر واشنگتن ادعا کند هدفش پایان جنگ است، مسکو این احتمال را جدی میگیرد که صلح پیشنهادی صرفاً مرحلهای موقت در مسیر تضعیف بلندمدت روسیه باشد.
بحران اعتماد و مسئله تضمینها
یکی از محورهای کلیدی طرحهای صلح غربی، ارائه «تضمینهای امنیتی» به اوکراین و در مقابل، دریافت امتیازاتی از روسیه است. اما پرسش بنیادین کرملین این است؛ تضمین از سوی چه کسی و با چه سازوکاری؟ تجربه خروج آمریکا از توافقات بینالمللی مهم، از پیمان موشکهای ضدبالستیک (ABM) تا توافق هستهای با ایران، در ذهن روسها بهعنوان شواهدی از بیثباتی تعهدات واشنگتن ثبت شده است. از منظر روسیه، هیچ تضمین حقوقی یا سیاسیای که مبتنی بر اراده دولتهای غربی باشد، در برابر تغییرات داخلی این کشورها یا تحولات ساختاری نظام بینالملل مصون نیست. بنابراین، طرح صلحی که بر تعهدات غربی تکیه دارد، فاقد اعتبار راهبردی تلقی میشود. این بیاعتمادی بهویژه زمانی تشدید میشود که همان بازیگران، همزمان با پیشنهاد صلح، ارسال تسلیحات پیشرفته به اوکراین را ادامه میدهند.
نگاه تمدنی و هویتی روسیه به غرب
بیاعتمادی روسیه به غرب صرفاً ریشه در محاسبات امنیتی ندارد، بلکه ابعاد هویتی و تمدنی نیز یافته است. در گفتمان رسمی مسکو، غرب نهتنها یک رقیب ژئوپلیتیکی، بلکه یک «دیگری هنجاری» است که ارزشها، الگوهای حکمرانی و نظم مطلوب خود را بهصورت تهاجمی ترویج میکند. این نگاه، بهویژه پس از تحولات موسوم به «انقلابهای رنگی» در فضای پساشوروی، تقویت شده است. از این منظر، طرحهای صلح غربی بخشی از پروژه بزرگتر «مهندسی سیاسی و امنیتی» پیرامون روسیه تلقی میشوند؛ پروژهای که هدف نهایی آن، محدودسازی استقلال راهبردی مسکو است. چنین چارچوبی، امکان اعتماد به ابتکارات دیپلماتیک غرب را به حداقل میرساند.
پیامدهای رد احتمالی طرح صلح؛ تثبیت تقابل بلندمدت
رد صریح بخشهای اصلی طرح صلح آمریکا از سوی لاوروف، پیامدهایی فراتر از بنبست دیپلماتیک کوتاهمدت دارد. این موضعگیری نشان میدهد که روسیه خود را برای یک تقابل بلندمدت با غرب آماده کرده و دیگر امیدی به بازگشت سریع به الگوهای پیشین همکاری ندارد. از این پس، هرگونه مذاکره احتمالی، نه بر پایه اعتماد متقابل، بلکه بر اساس توازن قوا و تحمیل واقعیتهای میدانی شکل خواهد گرفت.
برای اروپا نیز این تحول حامل یک پیام مهم است؛ تا زمانی که ابتکارات صلح در چارچوب راهبرد کلی آمریکا و بدون در نظر گرفتن نگرانیهای بنیادین روسیه طراحی شود، احتمال موفقیت آن ناچیز خواهد بود. بیتوجهی به ریشههای بیاعتمادی مسکو، نهتنها به پایان جنگ کمک نمیکند، بلکه خطر تشدید و تعمیق شکاف امنیتی در قاره اروپا را افزایش میدهد.
در نهایت، رد احتمالی طرح صلح آمریکا از سوی روسیه را باید در چارچوب یک «بحران اعتماد ساختاری» تحلیل کرد؛ بحرانی که حاصل انباشت تجربیات تاریخی، رقابت ژئوپلیتیکی، تضادهای هویتی و منطق قدرت در نظام بینالملل است. تا زمانی که این بحران اعتماد حلوفصل نشود، هیچ طرح صلحی با دقیقترین مفاد حقوقی نخواهد توانست نظر مسکو را جلب کند. از این رو، فهم بیاعتمادی راهبردی روسیه به غرب، کلید تحلیل نهتنها وضعیت کنونی جنگ اوکراین، بلکه آینده نظم امنیتی اروپا و مناسبات روسیه و غرب در دهههای پیش رو است.
نویسنده: معصومه محمدی، کارشناس مسائل اورآسیا
انتهای پیام/




نظرات کاربران