دیجی دانا
0

میزگرد خبرگزاری تسنیم|سند امنیت ملی نمایش تناقض ذاتی در سیاست آمریکا است

بازدید 2

میزگرد خبرگزاری تسنیم|سند امنیت ملی نمایش تناقض ذاتی در سیاست آمریکا است

  • 30 آذر 1404 – 15:23
  • اخبار بین الملل
  • اخبار آمریکا
میزگرد خبرگزاری تسنیم|سند امنیت ملی نمایش تناقض ذاتی در سیاست آمریکا است

دو کارشناس مسائل آمریکا در میزگرد خبرگزاری تسنیم به تحلیل زوایای مختلف سند امنیت ملی ایالات متحده آمریکا که اخیراً توسط دولت ترامپ منتشر شده، پرداخته و تاثیرات این سند را بر آمریکا و مناطق مختلف جهان بررسی کردند.

بین الملل

به گزارش گروه سیاست خارجی خبرگزاری تسنیم، دولت دونالد ترامپ اخیرا سند راهبرد امنیت ملی آمریکا را منتشر کرده است. سندی که برخی از تحلیلگران آن را مهمترین و البته غیرمنتظره‌ترین بیانیه سیاسی آمریکا در قرن بیست و یکم نامیده‌اند.

راهبرد امنیت ملی آمریکا سندی رسمی است که هر رئیس‌جمهوری در آمریکا باید آن را منتشر کند تا اولویت‌ها، تهدیدها و جهت‌گیری کلی سیاست‌خارجی آن رئیس‌جمهور مشخص شود. این سند در دوره دوم ترامپ نیز سرانجام منتشر شد.

خبرگزاری تسنیم در میزگردی با حضور علیرضا کوهکن، دانشیار گروه روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبائی و امیرعلی ابوالفتح، کارشناس مسائل آمریکا به بررسی ابعاد مختلف این سند پرداخته است.

.

تسنیم: جناب آقای ابوالفتح سوال اول و مهمی که به ذهن می‌آید این است که اگر بخواهیم یک مقایسه آماری داشته باشیم و به سند استراتژی امنیت ملی آمریکا در دور 2017 رجوع کنیم آنجا از واژه رقیب یا دشمن (adversary) 33 بار استفاده شده است و چین و روسیه هم قدرت‌هایی بودند که قرار بود جهان را تغییر دهند اما در سند 2025 این ادبیات تغییر کرده دیگر از واژه‌هایی مثل رقیب یا به آن کیفیت که در سند 2017 یعنی دور اول ترامپ ذکر شده بود خبری نیست. تاکید و تمرکز بر نیم کره غربی و امنیت مرزها به شدت محسوس است. سند صراحتا می‌گوید که آمریکا دیگر بار جهانی را مثل اطلسی (به معنای حمل کننده یا تحمل کننده، برگرفته از یک افسانه یونانی که مجبور شده است آسمان‌ و زمین را بر روی دوش خود بکشد) قرار نیست به دوش بکشد شما آیا این تغییر فاز و بازگشت به دکترین مونرو را صرفا یک تاکتیک اقتصادی می‌دانید یا یک نشانه تحول فلسفی در اینکه آمریکا دیگر نمی‌خواهد نقش رهبر جهانی را ایفا کند یا اینکه اساسا علاقه‌ای به اینکه هژمونی جهانی باشد ندارد؛ ارزیابی شما از این موضوع چیست؟

ابوالفتح: به نظر من هر دو صدق می‌کند. یعنی از یک طرف نوعی تجدیدنظر یا عبرت‌گیری از اشتباهات گذشته است؛ در خود سند هم با همین مقدمه شروع شده است. سند می‌گوید که ایالات متحده آمریکا باید ایمن‌تر، ثروتمندتر و قوی‌تر باشد و ما نمی‌خواهیم پلیس جهان و مبلغ دموکراسی باشیم و بعد می‌گوید ما مسیر اشتباهی رفتیم و بی دلیل مسئولیت‌هایی را برعهده گرفتیم و کار را بی دلیل جلو بردیم. سند به لحاظ کمی به نسبت اسناد قبلی جمع و جورتر شده، خیلی وارد جزئیات نشده و از خیلی از مسائل عبور کرده است.

ابوالفتح: سند امنیت ملی آمریکا نسبت به گذشته نگاه نقادانه دارد؛ اما نسبت به آینده یک نوع امیدواری می‌دهد

این امر نشان می‌دهد که دولت کنونی ایالات متحده آمریکا براساس آن پایگاه رای که دارد که تحت عنوان ماگا (آمریکا را دوباره با عظمت کنیم؛ که اصلی‌ترین جنبش حامی ترامپ در انتخابات بود) خوانده می‌شود به این نتیجه رسیدند که مسیر گذشته اشتباه بوده و نیاز به اصلاح دارد.

بنابراین نگاه نقادانه نسبت به گذشته دارد؛ اما نسبت به آینده یک نوع امیدواری می‌دهد، می‌گوید ما اگر از گذشته‌مان عبرت بگیریم و اشتباهات گذشته را انجام ندهیم، در دیدگاه خودمان بر منافعمان بازبینی کنیم امکان بازگشت شکوه به ایالات متحده آمریکا وجود دارد. براساس همان شعار امکان دوباره شکوهمند کردن آمریکا، است و بنابراین این سند به منزله کناره گیری ایالات متحده آمریکا از نقش آفرینی جهانی نیست. این سندی دال بر تاکید بر انزواگرایی آمریکا نیست؛ سندی نیست که بر صلح جویی ایالات متحده آمریکا تاکید داشته باشد. چون جهان متحول شده است و مشکلات ایالات متحده آمریکا در داخل افزایش پیدا کرده است نیاز به بازبینی دارند برای همان شرایطی که در گذشته بود.

.

یعنی در دوره بعد از جنگ جهانی دوم ایالات متحده آمریکا رهبری جهان غرب را برعهده گرفت به خاطر توان اقتصادی و نظامی که داشت. بعد دچار مشکل و فرسایش قدرت شدند اکنون ترامپ این ادعا را مطرح می‌کند که ما دوباره می‌خواهیم به همان جایگاه برگردیم. اگر این دوره گذار رد شود ایالات متحده آمریکا همچنان هژمون جهان باید باشد، و رهبری جهان را باید برعهده داشته باشد؛ با سبک کردن بار سنگین امپراطوری، یعنی بخش‌های زائد و بی اهمیت و کم اهمیت را کنار می‌گذارد. برای اینکه توان این را داشته باشد که در بخش‌های حساس‌تر مسئولیت بیشتری برعهده بگیرد.

بنابراین سند یک وضعیت دوگانه دارد؛ نسبت به گذشته نقادانه و نسبت به آینده امیدواری می‌دهد. نسبت به اینکه ایالات متحده آمریکا همچنان قدرتش را حفظ کند. اصولا این سند آمده است که قدرت آمریکا را تضمین کند و همچنان به عنوان قدرت اول جهانی بماند اگر این مسیری که دولت کنونی ارائه می‌دهد اتفاق بیفتد.

ابوالفتح: کلیت سند این است که هر آن چیزی که به نفع آمریکا باشد ما انجام می‌دهیم

تسنیم: با آدرسی که داده می‌شود آیا به نظر شما آمریکا در جایگاه خودش باقی می‌ماند؟ آیا آمریکا سیاستش را در مواجهه با روسیه و چین تغییر می‌دهد یا خیر؟

ابوالفتح: در مورد چین که نگاهش دوگانه است هم مهار می‌خواهد هم حفظ رابطه اقتصادی، چون معتقد است قطع رابطه اقتصادی با چین به منافع اقتصادی آمریکا لطمه می‌زند. اصلا کلیت سند این است که هر آن چیزی که به نفع آمریکا باشد ما انجام می‌دهیم و هر چیزی که منفعتی برای ما نداشته باشد، انجام نمی‌دهیم. اما در مورد اینکه در آینده چه اتفاقی بیفتد در داخل آمریکا دو دیدگاه وجود دارد: دیدگاه دولت حاکم و جریان محافظه کاران این است که این مسیری که ارائه شده از سال 2016 با انتخابات ترامپ آغاز شده است (جنبش ماگا) اگر این مسیر پیش برود ایالات متحده آمریکا قدرت قبلی‌اش را بازپس می‌گیرد.گروه دیگری معتقد هستند که مسیری که ترامپ و این جریان می‌رود آمریکا را هم به لحاظ سخت افزاری و هم نرم افزاری و قدرت نرم تضعیف می‌کند.

آنچه از سند امنیت ملی آمریکا می‌توان فهمید؛ انعکاس جدید افول هژمونیپادکست |جایگاه ایران و خاورمیانه در سند امنیت ملی جدید آمریکا

پاسخ دادن به این قضیه بسیار سخت است. این سند تازه منتشر شده و از عمر دولت ترامپ هنوز یک سال نگذشته است. شاید یک سال دیگر بگذرد بشود بهتر ارزیابی کرد ولی در مورد اینکه آینده چه مسیری پیش خواهد رفت در داخل آمریکا اختلاف نظر وجود دارد.

تسنیم: آقای دکتر کوهکن این سند شاید به لحاظ محتوایی پر از تناقض است که بعضا باعث شده بگویند که یک سندی غیرمنسجم است. از یک طرف می‌گوید ترامپ رئیس جمهور صلح است و از جنگ‌های بی پایان انتقاد می‌کند ولی از طرف دیگر می‌گوید که ارتش آمریکا قوی ترین و کشنده ترین است. از قبل هم وزارت دفاع آمریکا به وزارت جنگ تغییر اسم داد. از یک طرف بر حاکمیت ملی کشورها تاکید می‌شود ولی در طرف دیگر داخل همان سند از جناح راست در اروپا تحت عنوان نیروهای میهن پرست حمایت می‌شود. این ادعای ثبات و این گزاره‌های تناقض چطور قابل تفسیر است؟ مهم‌تر از این‌ها فکر می‌کنید که پیام این تناقض‌ها و بلاتکلیفی برای متحدین آمریکا چه چیزی است؟

کوهکن: بخشی از تناقض در این سند ناشی از تناقض ذاتی در سیاست آمریکا است

کوهکن: نکاتی که مطرح کردید یعنی آن اختلافاتی که در بخش‌های مختلف سند وجود دارد به نظر من دو دسته کلی دارد و ذیل آن دو دسته کلی می‌شود راجع به آن صحبت کرد: بخشی به نحوه مواجهه ایالات متحده با سیاست بین الملل در همه این سال‌های اخیر برمی‌گردد. آمریکایی‌ها در سیاست بین‌الملل طی همه این سال‌های اخیر از یک چیزی صحبت و دفاع می‌کردند و راجع به آن اعلامیه‌های پرشور می‌دادند اما خیلی وقتها در عمل کار دیگری می‌کردند و این تناقض داخل سند هم دیده می‌شود. شما همزمان که از حق حاکمیت دولت‌ها صحبت می‌کنید؛ از اینکه ما نمی‌خواهیم در امور داخلی دخالت کنیم؛ از اینکه ملت‌ها مهم هستند صحبت می‌کنید؛ همزمان نیز از این صحبت می‌کنید که من باید قدرت مسلط نیمکره غربی باشم، باید منافع خودم را به هر قیمتی پیگیری کنم، باید اقداماتی که در راستای منافع خودم است را خیلی سریع و قاطعانه انجام بدهم.

ما این را در بقیه سیاست‌های ایالات متحده هم می‌دیدیم. بسیاری از تحلیلگران هم بعضی وقتها به آن توجه نمی‌کردند. به عنوان مثال، آمریکایی که بزرگترین زندان دنیا بوده و هست از وضعیت زندان در کشورهای دیگر انتقاد می‌کرد. همه آن‌هایی که تجربه زندگی در ایالات متحده را دارند می‌فهمند که شاید بدترین اتفاقی که می‌شود برای یک آدم بیفتد این است که در آمریکا به زندان برود، و معلوم نیست از این زندان چه کسی بیرون می‌آید. اما در عین حال شما اعلامیه‌های پرشور وزارت خارجه آمریکا را نگاه کنید که می‌گوید در زندان فلان مکان تلویزیون وجود ندارد، حقوق زندانیان رعایت نمی‌شود.

همین چند روز گذشته وزارت خارجه آمریکا از اعدام زندانیان مربوط به مواد مخدر در ایران انتقاد کرد، همزمان بدون هیچ دادگاهی افرادی را در قایق به این استناد که اینها تجارت مواد مخدر می‌کنند که معلوم هم نیست این کار را می‌کنند یا خیر، هدف قرار می‌دهد. پس بخشی از این تناقض، تناقض ذاتی سیاست ایالات متحده است.

دسته دوم؛ به نظرم برمی‌گردد به همین نکته‌ای که آقای ابوالفتح گفتند. یعنی جمع بندی نه تنها برای مخاطبین وجود ندارد که سیاست به کجا می‌رود که برای تصمیم گیران در آمریکا نیز چنین جمع‌بندی وجود ندارد که این سیاستی که این کشور اتخاذ کرده به کجا خواهد رفت.

برای همین است که شما می‌بینید از یک طرف از این صحبت می‌کند که ما مثلاً نوع نگاهمان به چین این است که قرار است با هم همکاری داشته باشیم. از یک طرف دیگر وقتی راجع به منطقه آسیا صحبت می‌کند دو سه بند مشخص صرفا معطوف به مقابله با چین است. همکاری سه جانبه‌ای که با هند، ژاپن و استرالیا می‌خواهد داشته باشد در مقابل نظمی است که چین می‌خواهد ایجاد کند؛ یا ایجاد آرامش در دریای چین جنوبی جلوگیری از تفوق چین باشد.

.

این برمی‌گردد به همان عدم اطمینان از سیاست گذاری که ما در این زمینه به کدام سمت می‌خواهیم برویم یا اتفاقاتی که در مورد اروپا یا منطقه ما می‌گوید. به نظر من این تناقض برمی‌گردد به آنکه خود آمریکایی‌ها جمع بندی ندارند که سیاست‌های ترامپ به کجا خواهد رفت و به چه مرحله‌ای خواهد رساند.

بعد از جنگ تحمیلی 12 روزه، از یک طرف دستگاه رسمی هیئت حاکمه آمریکا اعلام می‌کرد که ما توانمندی هسته‌ای ایران را از بین بردیم از یک طرف دیگر در آژانس می‌گفتند که ما نگران توانمندی ایران هستیم؛ با آژانس همکاری کنید. این تناقض برمی‌گردد به آن تناقض تبلیغات و واقعیت میدانی.

به نظر من شاید به همین دلیل هم هست که در همان ابتدای سند تاکید می‌کند که ایالات متحده به خصوص در دوره ترامپ هم عملگراست اما واقع بین هم هست. هم واقع‌گراست اما در واقع عملگرایی را هم کنار نمی‌گذارد. شاید با همین دید بوده که به این موضوع تاکید زیادی شده است.

کوهکن: دکترین مونرو عملگرایانه گسترش بین المللی را توصیف می‌کرد

تسنیم: تا عبور نکردیم از بحث، دوست دارم نظر شما را در خصوص نکته‌ای که آقای ابوالفتح هم به آن اشاره کردند بدانم. این که آیا آمریکا می‌خواهد هژمون باشد یا نباشد؟ تعدادی از مراکز فکری در آمریکا می‌گویند که آمریکا آن شاخه‌ای که خودش روی آن نشسته را با اره می‌برد، یعنی به صراحت و با ادبیاتی تند علیه نهادهای بین‌المللی صحبت می‌کند که خودش و دوستانش تلاش کردند و ساختند، و آنها را مورد انتقاد قرار می‌دهد و آنها را تضعیف می‌کند.

آیا آمریکا می‌خواهد مثلاً هژمون باشد ولی بدون هیچ تعهد نهادی و عملاً ابزاری؟ ارزیابی شما از وضعیتی که آمریکا به دنبال آن است، چیست؟ آیا با این ابزار، با این لوازم هژمونی جهانی قابل دوام هست یا خیر؟

کوهکن: به نظرم می‌توانیم به این سوال در دو سطح نگاه کنیم: یکی نگاه جنبش فعلی حاکم در ایالات متحده است. آن دسته از محافظه‌کارانی که دور آقای ترامپ را گرفتند چه وضعیتی دارند و نتیجه کارشان چیست؟ دیگری هم در واقع وضعیت کلی جدای از نگاه اینهاست.

این افراد می‌گویند که وضعیت فعلی ایالات متحده چیست؟ می‌گویند ما یک کشور قدرتمند و ثروتمند بودیم. یک اصطلاحی به کار می‌برند از همان ادبیات تجاری ترامپ که ایالات متحده را توصیف می‌کند. می‌گوید ایالات متحده مثل یک آدم ثروتمندی است که یک زمان ثروتمند بوده و الان فقیر شده اما همچنان مثل همان ثروتمند پول خرج می‌کند و با این وضعیت به زودی ورشکست می‌شود. برای همین نیاز است که شرایط خودمان را درک کنیم. مخارج آمریکا را پایین بیاوریم و متناسب با شرایطم رفتار کنیم.

نمود این را در واقع در همین سند و تاکید بر اینکه ما می‌خواهیم مونرو جدید همراه با ترامپ در نیمکره غربی داشته باشیم، می‌بینم. ما در کلاس دانشگاه هم درباره این موضوع صحبت می‌کنیم. به نظرم برخی از افراد به خوبی متوجه دکترین مونرو نمی‌شوند. من از آن انزواگرایی آمریکا برداشت نمی‌کنم. ما این را باید در دو قرن قبل فهم کنیم موقعی که این دکترین در قرن نوزدهم مطرح شد ایده‌اش این نبود که آمریکا قرار است منزوی شود اتفاقاً خیلی عملگرایانه گسترش بین المللی را توصیف می‌کرد. دکترین مونرو می‌گفت با شرایطی که در دنیا داریم، زورمان نمی‌رسد. آن موقع قدرت دنیا در اروپا متمرکز بود و سیاست استعماری حاکم بود و ما زورمان نمی‌رسید در اروپا دخالت کنیم. پس چه کاری باید انجام دهیم؟ اول از همه پیرامون نزدیکمان که نزدیک است و اقیانوس با بقیه فاصله انداخته است، برای ما (آمریکا) باشد. حیات خلوت آمریکا باشد. بعد می‌رویم از بقیه دنیا سهممان را می‌گیریم.

می‌دانید آن زمانی که این دکترین مطرح شد این‌ها توانایی مدیریت آمریکای لاتین را هم نداشتند، یعنی آن هم بلند پروازانه بود که ما به اروپایی‌ها بگویم اینجا دخالت نکنید. بعد که زورشان بیشتر شد در جنگ اول، جنگ دوم و بعد از آن همه دنیا را در اختیار گرفتند.

الان هم این حرف را همانطور که گفتم در این تفسیر می‌کنم که آمریکایی‌ها عملگرایانه می‌گوید که ما الان در آن وضعیت نیستیم که همه دنیا را بتوانیم کامل در اختیار داشته باشیم؛ مناطق را تقسیم می‌کنیم این منطقه سهم ما هست و هیچ کسی را مشارکت نمی‌دهیم. این یک نگاه است.

کوهکن: ترامپ به قیمت برند کردن خودش تصویر آمریکا را نابود می‌کند

نگاه دوم، آن اتفاقی است که در عمل می‌افتد. ترامپ خودش را متخصص برندسازی می‌داند. ترامپ در کسب و کار شخصی خود مهمترین جاهایی که از آن سود برده که نمونه‌اش همان جنوب فلوریدا است. صرفاً با برندسازی یک چیز ورشکسته را تبدیل به یک ثروتی می‌کند که الان هم به شدت قابل توجه است. اما این برند را برای خودش می‌سازد نه برای ایالات متحده، همان چیزی که دموکرات‌ها هم در آمریکا به شدت نقد می‌کنند. به عبارت دیگر ترامپ به قیمت برند کردن خودش، تصویر آمریکا را نابود می‌کند.

در این امر اختلاف وجود دارد که با کارهای ترامپ بالاخره اقتصاد بهتر می‌شود؟ نظامی‌گری بهتر می شود؟ من فکر می‌کنم اگر آن سرمایه‌گذاری که ترامپ گفته می‌خواهم جذب کنم، جذب شود واقعاً گام‌های آمریکا جلو می‌رود. حداقل این همسایه‌های ما که نمی‌دانم می‌شود به آنها دولت گفت و این حکومت‌های کوچک اطراف ما این پول را می‌دهند.

حاصل کار دولت ترامپ نابودی قدرت نرم آمریکاست یا تضعیف قدرت نرم. همانی که در سند هم به آن اشاره شده است. شما خیلی درست گفتید که این سند می‌گوید ما یک سری نهادهایی ساختیم که عملاً به جای اینکه آن نهادها کاری که ما می‌خواهیم را انجام بدهند، خودمان پیرو آن نهادها شده‌ایم. خود این نهادها با ما مخالف هستند. باید یک انرژی زیادی بگذاریم. نهادی که خودمان ساختیم تا کاری که ما می‌خواهیم انجام بدهد، خیلی وقت‌ها در واقع مخالف سیاست‌ها و متحدان ما هستند. این سند این را در نظر نمی‌گیرد که قدرت مدرن چند بعد دارد و آن بعد نهادی یعنی ایجاد ساختار یا بعد هنجاری باید با قدرت سخت همراه باشد.

با این حال، در واقع من فکر می‌کنم، حداقل آن دسته از افرادی که سند امنیت ملی آمریکا را نوشتند به دنبال این نبوده‌اند که از حکومت و سلطه بر جهان دست بکشند. از نگاه خودشان عمل گرایانه و واقع گرایانه گفتند که فعلا ما وضعیتی که بر همه دنیا مسلط باشیم را نداریم. از این رو، تقسیم بندی می‌کنیم که در کدام منطقه، کامل مسلط باشیم و در کدام نقطه از دنبا باید فعلا کار کنیم. در کجا اگر سلطه‌مان را از دست بدهیم آینده سیاست بین الملل را باختیم. تقسیم بندی کرده‌اند تا از عهده انجام آن بر آیند.

ابوالفتح: این سند به دنبال اینکه آمریکا چند جانبه گرایی و چند قطبی را بپذیرد نیست

تسنیم: من دوست داشتم وقتی موضوع چین و روسیه مطرح می‌شود هر دو شما بزرگواران به آن بپردازند آقای ابوالفتح با شما شروع می‌کنم. در مورد چین سند 2025 تقریباً یک چرخش 180 درجه‌ای داشته از بحث انفصال به اینکه روابط اقتصادی که بتواند برای دو طرف مفید و سودمند باشد صحبت می‌شود. روسیه هم برای آمریکا تهدید وجودی تلقی نشده است به عبارتی گفته شده که مشکل خود اروپایی‌هاست، در کنارش خواستار توقف جنگ اوکراین هم شدند.

آیا این به مفهوم پذیرش عملی نظام چند قطبی و به عبارتی تقسیم حوزه‌های نفوذ در عرصه جهانی است و اینکه آیا آمریکا واقعاً بدون درگیری فنی یا تکنولوژیکی با چین می‌تواند با آن شراکت اقتصادی داشته باشد؟ یا به عبارتی شاید ترامپ معتقد است که می‌تواند با جنگ تعرفه‌ها چین را از پای در بیاورد. فکر می‌کنید این سند چه پیامی را به متحدان ناتویی آمریکا می‌فرستد؟

ابوالفتح: ما باید بین آن چیزی که آمریکایی‌ها می‌خواهند با واقعیت تفکیک قائل شویم. ایالات متحده آمریکا به لحاظ فلسفی خودش را یک کشور استثنایی می‌داند به اصطلاح خودشان می‌گویند ما شهری بر روی تپه هستیم. اصطلاح عامیانه‌اش این می شود که ما نظرکرده الهی هستیم. آنها به هیچ عنوان زیر بار برابری با هیچ کشوری نمی‌روند. تلاش می‌کنند تا جایی که بتوانند جلوی پیشی گرفتن یک کشور دیگر را در هر عرصه‌ای بگیرند. پس بنابراین این سند اصلا به دنبال اینکه ایالات متحده آمریکا چند جانبه گرایی و چند قطبی را بپذیرد، نیست.

تمام تلاش این سند این است که آمریکا را در جایگاهی که بوده، حفظ کند. از نظر آنها این جایگاه سروری و برتری ایالات متحده آمریکا در همه‌ی حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی است.

اصلاً ترامپ آمده که آمریکا را به قول خودش دوباره به آن دوران باشکوه برگرداند. دوره باشکوه دهه 40، 50، 60، 70. از اواخر دهه 70 کم کم ترک‌هایی در این بنا دیده می‌شود. آمده‌اند این ترک‌ها را بازسازی کنند. بنابراین اصلا اعتقاد به چند جانبه‌گرایی ندارند.

تسنیم: آیا با این مسیری که ترامپ ترسیم می‌کند، چین قابل مهار است؟ به نظرم این موضوع مسئله‌ای است که شاید ذهن برخی منتقدین در آمریکا را با خودش مشغول می‌کند.

ابوالفتح: همه آن چیزی که در نظام بین المللی اتفاق می‌افتد بر اساس میل و اراده آمریکایی‌ها نیست. جهان هم مسیر خودش را می‌رود. نکته بعدی اینکه باید ببینیم از چه دریچه‌ای نگاه می‌کنیم برای پاسخ به سوال باید من خودم را یک بار جای تفکر ماگا بگذارم. یک بار جای ملی گراها که چه فکر می‌کنند؟ بین الملل گرایان چه فکری می‌کنند؟ این اختلافی است که درون آمریکاست گروه ماگا طرفدار ترامپ می‌گوید که من هر کاری که می‌کنم باید منافع آمریکا تامین شود و من می‌توانم.

ابوالفتح: تمام این سند برای مهار چین است

برآورد آنها این است که ایالات متحده آمریکا چون اقتصاد اول جهان است و نظام پولی و بانکی‌اش بسیار مستحکم است جذابیت سرمایه گذاری دارد به خصوص در عرصه فناوری‌های پیشرفته، پیشتاز است. هوش مصنوعی و شرکت‌های چند تریلیون دلاری و قدرت نظامی دارد. ایالت متحده می‌گوید من از پس چین برمی‌آیم. با رویکردی که دونالد ترامپ دارد، می‌گوید ما می‌توانیم چین را مهار کنیم. اصلا تمام این سند برای مهار چین است. اگر رابطه تجاری و بیزینسی با چین داشته باشد برای مهار چین است نه این که فرصت بدهد که یک قدرتی از چین کنونی قدرتمندتر شود.

الان ترامپ و دوستانش دائم نقد می‌کنند که آقای نیکسون برای چه دروازه‌های چین را باز کرد. آقای ریگان اشتباه کرد که اجازه داد چین وارد سازمان تجارت جهانی شود. ما باید چین را به عقب برگردانیم. البته رویکرد نظامی نیست بلکه با رویکردی که در دولت‌های دموکرات و دولت اول ترامپ پیگیری می شد.

دیگر رویکرد نظامی نیست. می‌گویند ما از طریق ائتلاف‌های جهانی و از طریق سرمایه گذاری در هوش مصنوعی و از طریق جنگ‌های تجاری چین را باید مهار کنیم. از طریق اینکه چین را از حوزه‌های معادن کم یاب یا خاک‌های کم یاب خارج کنیم. اینکه با روسیه رابطه‌مان را بهبود دهیم برای اینکه چین منزوی شود. ایران را تضعیف کنیم برای اینکه چین تضعیف شود. با ونزوئلا می‌خواهیم درگیر شویم چین تضعیف شود. نیم کره غربی را در اختیار بگیریم تا چین تضعیف شود. یعنی همه هدف این است که چین تضعیف شود ولی حالا با جنگ و خونریزی و بمباران نباشد ولی با فناوری اتفاق بیفتد.

این که این امر اتفاق بیفتد یا نیفتد یک بحث دیگر است. نگاه این گروه به چین این شکل است. یعنی قرار است با چین برخورد کنند. چون در این سند می‌گوید بزرگترین تهدید داخلی آمریکا مهاجرت و مواد مخدر است و بزرگترین تهدید خارجی آمریکا چین است.

در مورد روسیه رویکردش خیلی منعطف است. از نظر ترامپ و جناحی که حاکم است می‌گوید ما باید اول دشمن‌مان را بشناسیم. خطر فوری چین است هر کاری که باعث شود که چین تعضیف شود را ما می‌توانیم انجام بدهیم. چه چشم پوشی از خاک اوکراین، چه بمباران ایران، چه تضعیف بریکس، چه کنترل نیم کره غربی. هر کاری که می‌خواهد انجام شود هدف مشخص است.

در دولت‌های دموکرات چون نگاه حقوق بشری و دیدگاه‌های دموکراسی داشتند، شأنیت رهبری اخلاقی برای ایالات متحده آمریکا قائل بودند. نمی‌توانستند با یک کشوری که از نظر آنها متجاوز است و به یک کشور مستقل حمله کرده است کنار بیایند و روسیه و چین را به یک اندازه تهدید می‌دانستند.

اما این گروه می‌گوید نه برای ما مهم نیست. اصلاً مرز اوکراین به ما چه ربطی دارد؛ مگر من مسئول مرز اوکراین هستم. اگر لازم شد نصف اوکراین که هیچ کل اوکراین هم می‌دهم. اگر لازم شد نصف اروپا را می‌دهم. چون هدف زدن چین است؛ اگر لازم شد من اصلا تعهداتم نسبت به اوکراین و نسبت به اروپا را کاهش می‌دهم، اگر هدف اصلی من را تامین کند.

اینجاست که در مورد منطقه غرب آسیا همین صحبت را می‌کند، می‌گوید بار مسئولیت را کاهش می‌دهم یعنی تهدید رفع شد. ایران دیگر خطر نیست و این منطقه همه به سمت صلح و ثبات و سرمایه گذاری رفته‌اند. بنابراین مسئولیتی نسبت به منطقه غرب آسیا ندارم و تمرکزم را روی نیمکره غربی و آسیا پاسیفیک می‌برم. یعنی حتی تغییر نگاهش نسبت به منطقه غرب آسیا هم معطوف به چین است. رفتن و متمرکز شدن روی نیم کره غربی هم به خاطر چین است. چرا باید نیم کره غربی را حفظ کنیم؟ دوباره به دکترین مونرو یا ورژن متمم ترامپ برای دکترین مونرو برویم. چون در جنگ نهایی و در نبرد نهایی ما به منطقه نیم کره غربی نیاز داریم.

وقتی بحث کانال پاناما را مطرح می‌کند، همین داستان است. گرینلند را مطرح می‌کند، همین داستان است و اکنون ونزوئلا و نیجریه را مطرح می‌کند. برخورد با آفریقای جنوبی را مطرح می‌کند همه اش همین داستان است. وقتی برخورد با ایران را مطرح می‌کند همین داستان است. بنابراین به دنبال پذیرش چند جانبه گرایی در دنیا نیست؛ هدفش حفظ هژمون ایالات متحده آمریکاست اما می‌شود یا نمی‌شود بحث دیگری است.

تسنیم: آقای کوهکن نکته‌ای که وجود دارد با اتفاقاتی که در اوکراین بوده بحث‌های مربوط به ناتو و … این تفکیک یا تمایز قائل شدن برای روسیه می‌تواند آن شکاف دو سوی آتلانتیک را هم دامن بزند؟ یعنی به عبارتی مشکل دیگری در جای دیگری ایجاد کند اینها چطور قابل جمع است اینکه آمریکا می‌خواهد چین را تضعیف کند در این شکی نیست بحث محدودیت‌ها و مشکلات آمریکا در رسیدن به این مسیر هم هست.

در مورد نوع نگاه به روسیه و اینکه هدف اگر تضعیف چین باشد با آن محدودیت‌ها و چالش‌ها، کنار این نگاه جدید نسبت به اروپا، فکر می‌کنید این آشی که درست می‌شود انتها و خروجی آن چه باشد؟

کوهکن: به نظرم موضوع چین و روسیه را یک مقداری باید بعضی جاها با هم در تصویر جهانی دید. بعضی جاها را باید جدا از هم دید. ایالات متحده نه از الان از سال‌ها قبل یعنی در سال 2012 در اجلاس ناتو و سخنرانی وزیر دفاع وقت – آن موقع که اسمش وزارت دفاع بود الان وزارت جنگ شده- که گفت ما به عنوان تیم قدیمی و کسانی که تجربه جنگ سرد را داریم، از شما حمایت می‌کنیم. اما افراد جدیدی که سر کار بیایند دیگر اهتمامی مثل ما به ناتو ندارند شما باید خودتان منافع خودتان را تامین کنید.

در این سند هم روی این تاکید می‌شود. می‌گوید اروپا منطقه در حال زوالی است. هم به لحاظ اقتصادی از سهم 25 درصدی تولید ناخالص (جی‌دی‌پی) جهانی به 14 درصد رسیده است. این را مقایسه می‌کند. مثلاً در شرق آسیا می‌گوید که این منطقه الان 50 درصد تولید ناخالص دنیا را بر اساس قدرت خرید دارد و یک سوم جی دی پی دنیا را براساس دلار اسمی دارد. اقتصاد جهانی را هم با دلار اسمی می‌سنجند که آمریکا اول و چین دوم است وگرنه بر اساس قدرت خرید همین الان چین اول است و بعد آمریکاست.

به همین دلیل یعنی با همین دو مقایسه، می‌گوید آن منطقه حداقل دو برابر شما (اروپایی‌ها) اندازه اقتصادی دارد. به لحاظ فرهنگی، بحث مهاجرت، سیاست‌های داخلی، حقوق بشر، نیز منظورمان از این که اینکه می‌گوییم تحقیرآمیز (نسبت به اروپا) است، به این خاطر است که تا اروپایی‌ها از زمان بعد از رنسانس و از زمان شروع استعمار با بقیه دنیا اینطوری صحبت کرده‌اند. وگرنه چیز خاصی اتفاق نیفتاده است.

مثل همین دعوای دو سه روز قبل آمریکا و اروپاست. ترامپ راجع به بعضی از مسائل سیاسی اظهار نظر کرد و طرف اروپایی در پاسخ گفته بود که ما راجع به اینها خودمان تصمیم می‌گیریم؛ نباید آمریکا دخالت کند. یکی باید باشد و از خود آنها بپرسد که کجای دنیا هست که شما و اروپایی‌ها راجع به مسائل مشابه آنها اظهارنظر نکرده باشید. یعنی نسبت به بقیه کشورها هر روز این کار را می‌کنید اما نسبت به خودتان برایتان جای تعجب دارد که چرا کسی اظهارنظر می‌کند.

کوهکن: این سند به اروپا می‌گوید تهدید روسیه ارتباطی به ما ندارد

بخشی از موضوع را اینطوری باید دید؛ به نظر من در این نگاه، مسئله روسیه از مسئله چین جداست. آمریکا درباره دعوای روسیه و اروپا و ناتو می‌گوید که دو درصد از تولید ناخالص داخلی اروپایی‌ها باید برای امنیت خرج شود. الان می‌گوید 5 درصد. باید به توافق لاهه که در آن 5 درصد بوده، پایبند باشید. این مسئله‌ای است که سند امنیت ملی آمریکا درباره آن صحبت می‌کند و تهدیدی که روسیه برای شما دارد، ارتباطی به ما ندارد. ما نه مرز مستقیم و مشترکی با روسیه داریم که نگران حمله او باشیم، نه تهدیدی از طرف روسیه داریم که نگران حمله‌اش باشیم؛ به همین دلیل، دلیلی ندارد من هزینه قابل توجهی برای جلوگیری از روسیه کنم.

در این قسمت‌ها است که روسیه از چین جداست. قسمت دیگر بحث، موضوع همکاری با روسیه است که موضوع عناصر کمیاب خاکی، غلات است. همکاری در آفریقا هم به همین دلیل است. این که ما (آمریکا) در آن تصویر کلان با هر کسی که بشود همکاری می‌کنیم برای اینکه در واقع مزیت نسبی و سود نسبی‌مان را نسبت به چین افزایش بدهیم. بخشی از همکاری می‌تواند با روسیه باشد که آمریکا در این موارد با روسیه همکاری می‌کند.

کوهکن: در تصویر آمریکایی اینکه بپذیریم کس دیگری جای ما را بگیرد وجود ندارد

من با حرف آقای ابوالفتح کاملا موافقم که در تصویری که آمریکایی‌ها دارند و آن اکسپشنالیزمی (استثناء‌گرایی) که از آن صحبت می‌کنند؛ اصلا اینکه بپذیریم کس دیگری جای ما (آمریکا) را بگیرد وجود ندارد. در این سند تاکید می‌شود که این سند برای این است که آمریکا تا دهه‌ها قوی‌ترین، ثروتمند‌ترین، قدرتمندترین و مسلط ترین کشور دنیا باقی بماند.

یعنی هدف در آن ذکر می‌شود؛ مشکلی که وجود دارد در سند هم از سیاست‌های اشتباه صحبت می‌کند. اینکه به نظر من حتی آن قسمت اول سند نویسی را هم توضیح داده، ادبیاتش هم ادبیات خوبی است یعنی راجع به اینکه اصلا استراتژی چیست؟ امنیت ملی چیست؟ استراتژی چطوری باید نوشته شود؟

در این بحث که در روی زمین باشیم اما اهداف را تشخیص بدهیم، بحث روش شناسی خوبی دارد. می‌گوید که کارهای قبلی خودمان ما را به اینجا رسانده که الان خودمان چین درست کردیم که در مقابل ما قرار گرفته است. این سند تاکید می‌کند بر این که باز صنعتی شویم، منابع قدرت را به داخل بیاوریم، منابع قابل تامین داشته باشیم. زنجیره‌های تامین کالاها و فناوری‌مان امن باشد و کاملاً در اختیار خودمان باشد. همه این‌ها برای این است که آن توانمندی قدرت آینده را در نظر بگیرد.

یک جمله بگویم این بحث را تمام کنم. به نظر من این سند به خوبی نشان می‌دهد که علیرغم آن نکته روش شناسانه اول، باید بدانیم چه چیزی می خواهیم یعنی اهداف چیست؟ ابزار چیست؟ چطوری با این ابزار می‌خواهیم به آن هدف برسیم؟ همچنان این سند نشان می‌دهد که شرایط واقعی دنیا باعث شده که آمریکایی‌ها بین آن چیزی که می‌خواهند و چیزی که می‌توانند به آن برسند هماهنگی وجود نداشته باشد.

یعنی سند همزمان که در واقع خواسته‌های تیم حاکم را مطرح می‌کند که خواسته‌های فراگیر و سطح بالای است، متن و محتوا نشان می‌دهد که با امکاناتی که الان داریم، همچنین خواسته‌های قابل تحقق نیست و آن فاصله بین نظر و عمل در آن پررنگ است.

آمریکایی‌ها قطعاً می‌خواهند چین را در شرق آسیا مهار کنند اما همزمان که از این صحبت می‌کند که ما همکاری راهبردی با ژاپن، استرالیا و هند داریم. همین الان با هند مشکل دارد. با ژاپن در واقع تفاهمش محل سوال است. با استرالیا هم که بحث‌هایی جدی راجع به مسائل همکاری اقتصادی و تعرفه کماکان در جریان است که کجاها در حوزه فناوری همکاری باشد یا در کجاها نباشد.

مثلاً در همین مذاکرات آخر فناوری که با رئیس جمهور چین داشت گفت تا حالا بعضی از تراشه‌های برای هوش مصنوعی را ما گفته بودیم که به چین نمی‌دهیم. ما (آمریکا) در زمینه‌هایی که با همه همکاری کنیم با چین همکاری می‌کنیم ه عنوان امتیاز در ازای عناصر کمیاب خاک. اما سطح یک از فناوری را به هیچ کسی نمی‌دهیم. یعنی فقط چین نیست به متحدین ما اروپا و شرق آسیا هم نمی‌دهیم.

ابتدا مشکلات با همان افرادی است که قرار است همکاری کنند تا جلوی چین را بگیرند؛ به عبارت دیگر، آن یک جانبه گرایی که برای تامین منافع و کاهش بار از آن صحبت می‌کند. موقعی که قرار است شما چین را مهار کنید یا تهدیدهای دیگر مثل تروریسم را مهار کنید، برای ایجاد نشدن منابعی که تهدید منافع آمریکا یا تهدید سرزمین ایالات متحده هستند، در آنجا به همکاری نیاز دارید. شما خودتان قبلاً گفتید می‌خواهید یک جانبه گرایی را کنار بگذارید. خلاصه‌اش می‌شود همان جمله‌ای که بین خواسته‌ای که آمریکایی‌ها دارند با آن واقعیت میدانی که با آن مواجه هستند، اختلافی وجود دارد. همین امر باعث شده سند امنیت ملی آمریکا سندی هماهنگ نباشد.

ابوالفتح: ترامپ قضیه فلسطین را در سند بلاتکلیف گذاشته است

تسنیم: به بحث منطقه غرب آسیا برسیم. این سند صراحتاً می‌گوید که روزهای تسلط خاورمیانه بر سیاست خارجی آمریکا تمام شده است ولی در عین حال سرمایه گذاری میلیارد دلاری آمریکا در حوزه هوش مصنوعی در امارات و عربستان را مطرح می‌کند. یک تعبیر یا تفسیر این است که شاید این سیاست یا رویکرد به دنبال تبدیل منطقه از یک منطقه امنیتی به یک منطقه تجاری است که در آن اعراب و اسرائیل با یک مدل ادغام منطقه‌ای، بخواهند امنیتش را تامین کنند؛ ولی در عین حال بحث فروش تسلیحات به منطقه هم مطرح است. شما فکر می‌کنید که چنین افقی قابل حصول است؟ آمریکا می تواند با کنترل از راه دور اوضاع را تحت اختیار خودش داشته باشد؟ یا به عبارتی آنطور که مطابق سیاست‌ها و رویکردهایش است در منطقه بچرخد و ارزیابی شما از این شرایط و نوع نگاه آمریکا در این سند جدید نسبت به منطقه چیست؟

ابوالفتح: به نظر می‌رسد که یک مقدار خوش بینی در سند نسبت به منطقه غرب آسیا وجود دارد؛ البته من به شخصه به عنوان یک ایرانی خوشحال می‌شوم که آمریکایی‌ها نگاه خوشبینانه داشته باشند و این نگاه را داشته باشند که قرار است در منطق صلح پا بگیرد و خودشان هم مشارکت کنند و برای این کار تلاش کنند. من این امیدواری را دارم که این اتفاق بیفتد. ولی متاسفانه رفتارشان این را نشان نمی‌دهد هر آنچه که در سیاست خارجی آمریکا اتفاق می‌افتد، در سند نیست. بخشی از آن در سند است.

.

همه چیز را در سند نمی‌توانیم پیدا کنیم اقداماتی که دولت کنونی ایالات متحده آمریکا انجام می‌دهد مسیری نیست که باعث گسترش صلح و امنیت در منطقه شود. یک سری مشکلات منطقه در بلاتکلیف باقی می‌ماند کسانی که در حوزه منطقه غرب آسیا صحبت می‌کنند سیاستمداران و دولت مردان منطقه و خارج از منطقه اعتقادشان این است که تا قضیه فلسطین تعیین تکلیف نشود، امنیت و صلح برقرار نمی‌شود.

دونالد ترامپ این قضیه را بلاتکلیف گذاشته است تکلیف را مشخص نکرده است. البته در این سند اشاره‌ای دارد که راه حل دو کشوری را به عنوان یک ایده کلی می‌پذیرد، اما در مرحله عمل این اتفاق نمی‌افتد. یعنی اگر میل باطنیشان این باشد که بخواهند صلح برقرار شود باید روی اسرائیل بیش از این فشار وارد کنند که این موضوع حل و فصل شود.

من معتقد هستم حتی اگر تمام کشورهای اسلامی از جمله جمهوری اسلامی – فرض محال که محال نیست – اگر جمهوری اسلامی هم با اسرائیل آشتی و صلح کند رابطه دیپلماتیک برقرار کند پیمان ابراهیم با 40 و 50 کشور اسلامی و جهان عرب که هیچ، با کل جهان اسلام انجام شود تا وقتی که فلسطینی‌ها احساس نکنند که حقوقشان تامین شده، این مشکل حل نمی‌شود.

بنابراین تمرکز بر اینکه یا ارائه این تصویر خوشبینانه که صلح محقق می‌شود چون پیمان ابراهیم اتفاق می‌افتد ممکن است مثلاً طی ماه‌های آینده عربستان یا بعضی دیگر از کشورها بپیوندند آیا واقعا صلح برقرار می‌شود؟ صلحی که زیر چتر آن باید سرمایه گذاری اتفاق بیفتد.

همه کسانی که در حوزه اقتصادی کار می‌کنند می‌دانند که سرمایه ترسو است و هرجا ناامنی باشد سرمایه فرار می‌کند؛ چه داخلی باشد چه خارجی باشد. در منطقه غرب آسیا طبق آن چیزی که ترامپ می‌خواهد و در آن سفری که انجام داد اگر بنا باشد که تریلیون‌ها دلار سرمایه گذاری از کشورهای منطقه به آمریکا برود و از آمریکا به اینجا بیاید، هاب هوش مصنوعی می‌شوند، شرکت‌ها به عربستان یا امارات بیایند و مثلا دیتا سنترهایشان را نصب کنند، هر کاری که بخواهند انجام بدهند نیاز به امنیت دارد. برای امنیت باید اصلی ترین معضل منطقه حل و فصل شود.

این معضل حل و فصل نشده است. اینکه ترامپ در مورد ایران می‌گوید ما بمباران کردیم و ایران دیگر قلدر منطقه نیست، این امر برآورد بخشی از هیئت حاکمه ایالات متحده آمریکا است. بخش دیگر از هیئت حاکمه آمریکا این را باور ندارد.

گروه‌هایی هستند که همچنان می‌گویند که ایران هم خطر است، چون جریان‌هایی هستند که نفعشان در ایجاد یک تعریف و یک تهدید برای پیشران سیاست خارجی آمریکا در منطقه است؛ یعنی یک تهدیدی باید وجود داشته باشد تا بتوانید شما سلاح بفروشید، یک عده را زیر چتر خودت نگه داشته باشید، پایگاه‌هایت را بتوانید توجیه کنید و برای مردم آمریکا بتوانید توجیه کنید که چرا سربازان آمریکا آن سر دنیا مثلاً در بحرین و سوریه و عراق هستند.

بالاخره باید یه جوری توجیه داشته باشد؛ به قول ادوارد شواردنادزه (وزیر خارجه پیشین شوروی) که در دوران پایان جنگ سرد گفت که ما می‌خواهیم آمریکایی‌ها را از داشتن نعمت دشمن محروم کنیم چون وجود دشمن هم برای سیاست خارجی آمریکا یک نعمت است؛ حالا نیز یا دشمن را می‌سازند یا این که دشمن وجود دارد.

ابوالفتح: سند می‌خواهد هژمون آمریکا در سطح جهان را حفظ کند

بنابراین در این سیاست تناقض وجود دارد از یک طرف می‌خواهد گسترش صلح را برقرار کند و ادعا می‌کند. در مورد متن سند صحبت می‌کنیم؛ اما سیاست عملی ایالات متحده آمریکا اینگونه نیست. بنابراین می‌شود گفت که بحث منطقه غرب آسیا مثل کلیت سند تلاشی است برای حفظ برتری ایالات متحده آمریکا با کاهش بار مسئولیت در حوزه‌های کمتر مهم.

به عنوان مثال، می‌گوید سرنوشت سوریه خیلی برای من مهم نیست، سرنوشت عراق هم برای من مهم نیست اما به این معنی است که سرنوشت کل منطقه غرب آسیا برایش مهم نباشد؟ اگر تا الان دغدغه ایالات متحده آمریکا پایگاه‌های نظامی و آرایش نظامی‌اش بود از این به بعد آرایش اقتصادی است. مسئله حراست و حفاظت از دارایی‌هایش مطرح است.

یک زمانی پایگاه‌های نظامی در قرن بیستم بودفغ الان می‌گوید دیتاسنتر من است که به منطقه می‌آید؛ من باید از اینها حفاظت کنم؛ من معتقدم این تصوری که ما فکر می‌کنیم آمریکایی‌ها منطقه غرب آسیا را کنار گذاشتندو از منطقه بیرون رفتند و یا می‌شود بیرون کرد، آنها شیوه عملشان تغییر کرده است اما هدفشان تغییر نکرده است. یعنی راهبرد همان است. یک زمانی نظامی‌گری، حفظ قدرت نظامی یا ارائه تصویر ارعاب آمیز از قدرت نظامی اقتضا می‌کرد، الان بحث اقتصادی است.

بنابراین ایالات متحده همچنان در منطقه غرب آسیا باقی می‌ماند دخالت‌هایش، مداخله جویی‌هایش، برهم زدن نظم و ثبات منطقه را همچنان ادامه می‌دهد ولی با رویکرد متفاوت که در کل سند هم همین است. کل سند هم یعنی اگر ما به اینکه سند می‌خواهد هژمون ایالات متحده آمریکا در سطح جهان حفظ کند، قائل شویم بنابراین در کل مناطق جغرافیایی هم همین هدف را دارد در اروپا هم همینطور است. قبلا حفظ هژمونی از طریق پرداخت پول برای امنیت منطقه بود، حالا این کشورها را زیر فشار می‌گذارد و می‌گوید شما امنیت‌تان را بالا ببرید که اگر امنیت شما با پول خودتان بالا برود امنیت من تامین می‌شود.

در نیمکره غربی هم همینطور، در آسیا هم همینطور می‌گوید، در مورد ائتلاف هم همینطور می‌گوید، وقتی واگذاری مسئولیت می‌کند نه به این دلیل که آن کشورها قدرتی در مقابل ایالات متحده آمریکا شوند؛ می‌گوید شما قوی شوید در خدمت من هستید و اینجا برونسپاری را انجام می‌دهد؛ نه با هدف اینکه دست و پایش را جمع کند و پشت مرزهای خودش برود؛ از این طریق که احساس می‌کند که این توان ملی و امپراتوری را از این طریق گسترش می‌دهد. برای همین من فکر نمی‌کنم آن چیزی که در سند می‌بینیم آن چیزی است که واقعاً محقق شود.

تسنیم: آقای کوهکن آیا آمریکایی‌ها واقعاً به صورت عملی می‌توانند خودشان را از منطقه غرب آسیا منفک کنند؟ درست است استقلال انرژی تاحدود زیادی اتفاق افتاده ولی همچنان قیمت نفت و انرژی در خلیج فارس در بازارهای جهانی تعیین کننده و تاثیر گذار است و اگر قرار باشد قیمت‌ها جابجا شود آمریکا هم از آن تاثیرپذیر خواهد بود. ارزیابی شما از منطقه، نوع نگاه آمریکا و مسیر پیش رو و آن چیزی که این سند می‌گوید چه چیزی است؟

کوهکن: اهمیت ذاتی منطقه غرب آسیا برای آمریکا از بین رفته است

کوهکن: در مورد منطقه دو سه تا نکته را مطرح کردید. سند همه اینها را با هم می‌گوید. از یک طرف از این صحبت می‌کند که پیرو سیاست‌های ترامپ در مورد تامین حداکثری انرژی فسیلی ( نفت، زغال سنگ، گاز) است. در واقع وقتی اصطلاحی به کار می‌برد که خالص صادرات انرژی آمریکا رشد کرده، به این معنا است که آمریکا که یک زمانی بزرگترین وارد کننده انرژی بوده الان صادر کننده است، این صادرات هم رشد می‌کند.

برنامه آمریکا این است که اتفاقاً بر بازار انرژی جهان مسلط شود و با سیاست‌های کربن صفر هم مخالف است. وقتی می‌گوید اهمیت ذاتی منطقه از بین رفته است، یک زمان اینجا محل تامین انرژی آمریکا بود بدون آن نمی‌توانست ادامه بدهد. اما اضافه می‌کند که منظورش این نیست که منطقه دیگر اهمیت ندارد. این به چه معنا است؟ می‌گوید منطقه از این به بعد برای جذب سرمایه است یعنی هم در آمریکا سرمایه‌گذاری کند هم سرمایه‌های آمریکایی به اینجا بیاید و تبدیل به پول شود. یک چیز دیگر به آن اضافه می‌کند و می‌گوید منطقه درگیر منازعه طولانی مدت و بی‌پایان بوده، خود آمریکایی‌ها هم کار دولت سازی ناموفق را انجام دادند.

می‌گوید ما آن منازعه برای آمریکا را پایان دادیم. با اتفاقاتی هم که در منطقه افتاده و به خصوص کارهایی که اسرائیل بعد از هفت اکتبر کرده، در سوریه، لبنان و غزه و همینطور عملیاتی که آمریکایی‌ها ضد ایران انجام داد، آمریکایی‌ها می‌گوید منبع اصلی بی‌ثباتی در منطقه را توانستیم مهار کنیم. صلح غزه را هم کاملا به خود ترامپ نسبت می‌دهد. می‌گوید من آمدم اینجا صلح ایجاد کردم، بقیه جنگ‌های منطقه مثل آذربایجان -ارمنستان را مهار کردم. الان مسئله اول منطقه منازعه نیست در ادامه هم اگر ما بتوانیم صلح ابراهیم را گسترش دهیم، مانع اصلی هم که ایران بوده، مدیریت کردیم و منطقه محلی برای سرمایه گذاری می‌شود.

اما اولویت‌هایمان در منطقه چیست؟ بازار انرژی دست دشمنانمان نباشد، تنگه هرمز باز باشد، دریای سرخ قابلیت جابجایی کشتی داشته باشد یعنی از آن حمل استفاده شود و امنیت اسرائیل تامین شود. یعنی همان‌ها هم در کنار همه مواردی که ذکر می‌کند، اسرائیل را به عنوان یک موضوع جداگانه می‌آورد و می‌گوید با هیچ کدام این‌ها قابل مقایسه نیست؛ اسرائیل باید امن باشد اما منظور این است که منافع اسرائیل تامین شود.

به نظر می‌رسد، آمریکایی‌ها به خصوص در دوره ترامپ سیاست خاورمیانه خودشان را بر اساس این تنظیم کردند که در این منطقه فاکتوری به اسم رژیم صهیونیستی وجود دارد که باید سیاست ایالات متحده در منطقه به صورتی مدیریت شود که امنیت منافع اسرائیل تامین شود.ما در منطقه کار مهم دیگری نداریم؛ یعنی منطقه از این به بعد نیازی به فعالیت جدی ما در این زمینه‌ها ندارد. شاید بهترین اصطلاحی که می‌توان برای آن پیدا کرد همان واگذاری یا احاله مسئولیت باشد نه احاله منفعت، یعنی منافع برای ما وجود دارد. (آمریکایی‌ها می‌گویند) منطقه الان شرایطی دارد که خودش می‌تواند آن مسئولیت‌هایی که به عهده ما بوده را به عهده بگیرد؛ اگر لازم شود ما دخالت کنیم.

از سال‌ها قبل که چرخش به آسیا یا چرخش به شرق آسیا در سیاست ایالات متحده مطرح شد، بعضی این تصور را داشتند که معنی آن این است که آمریکایی‌ها این منطقه را رها می‌کنند اما همین اتفاقاتی که در سفر آقای ترامپ به منطقه افتاد هم نشان داد که ایالات متحده به صورت جدی متوجه شده که این منطقه منابع عظیمی از ثروت و منابع معدنی دارد که دلیلی برای رها کردنش نیست.

.

یعنی این‌ها هم آماده‌اند که این منابع را تقدیم آمریکا کنند هیچ دلیلی به اینکه این‌ها را در اختیار رقبایش قرار بدهد نیست. فقط نمی‌خواهد در اینجا هزینه کند؛ یعنی معتقد است – که در سند هم البته از این صحبت می‌کند – که ما باید به شرایط خاص منطقه و ویژگی‌هایی که کشورهای این منطقه دارند توجه کنیم و اصراری برای تحمیل الگوی خودمان به سرعت نداشته باشیم.

معنی خیلی ساده‌اش این است که بالاخره ما (آمریکا) از حقوق بشر که صحبت می‌کنیم اینجا زیاد کارایی ندارد. ما به منافعمان توجه کنیم و کاری به این نداشته باشیم که کدام سلطان چطوری حکومت می‌کند.

تسنیم: در بحث ایران یک سری آمار وجود دارد که شاید احتمالاً معنادار هم باشد در دوره اول ترامپ یعنی 2017 در سندی که آن موقع منتشر شد 17 بار از ایران اسم آورده شد، سال 2022 در دوره بایدن هفت بار از ایران نام برده شد، اکنون در دوره دوم ترامپ یعنی امسال که سند منتشر شده سه بار تکرار شده است. یعنی این سند می‌گوید که ایران دیگر یک تهدید استراتژیک یا راهبردی نیست و می‌گوید که از قدرتش هم کم شده، به جنگ 12 روزه هم اشاره می‌کند. شما فکر می‌کنید که این توصیفی که در سند آمده و این کوچک نمایی قدرت ایران یک بهانه برای خروج از منطقه است یا ارزیابی از یک واقعیت میدانی است؟ آیا این نگاه، حفظ یک ابهام راهبردی هست و یا نه؟ این چه فرصت‌هایی را می‌تواند برای ایران داشته باشد؟

کوهکن: من به نظرم دو سه چیز را باید با هم نگاه کنیم. وقتی از آمار صحبت می‌کنیم باید به این هم دقت کنیم که حجم سند نسبت به دفعه قبل کمتر شده است. اگر درست یادم باشد دفعه قبل 80 صفحه یا بیشتر از هشتاد صفحه بوده اما این دفعه 29 صفحه است و بنابراین حجم سند کمتر شده است. تمرکز سند بر مسائل داخلی نسبت به دفعه قبل خیلی بیشتر شده است؛ یعنی بحث مهاجرت و مواد مخدر را که مطرح می‌کند با تفصیل بیان می‌کند و خود این‌ها باعث می‌شود مسائل بیرونی کمتر مطرح شود. این نکته اول است که پس اصولاً باید کمتر می‌شد و این اتفاقی که افتاده چیز عجیبی نیست.

کوهکن: وقتی آخرین برگ روی میز درباره ایران استفاده شده دیگر چیزی برای صحبت کردن ندارند

نکته دوم به نظرم نسبت به دفعه قبل که سند نوشته می‌شد، باید توجه داشته باشیم اکنون سند بعد از جنگ تحمیلی 12 روزه که نقطه اوج بود، نوشته شده است. مسئله لبنان اینطوری نبود. سوریه حاکم متفاوتی داشت. نحوه مواجهه در منطقه شکل متفاوتی بود و مسئله هسته‌ای ما هم اینطوری نبود. یعنی همه این موارد باعث شده که ما در سند تغییر اساسی داشته باشیم. آن دفعه خیلی از چیزهایی که به ایران برمی‌گشت به آن بحث هسته‌ای، توافق، فریبی که دولت اوباما معتقد بود آقای ترامپ خورده برمی‌گشت اما این دفعه آن مسئله دیگر وجود نداشت.

نکته سومی که در این زمینه به نظر من وجود دارد و خیلی هم ندیدم از آن صحبت شده باشد این است که باید به یک نکته هم دقت کرد. وقتی شما سند امنیت ملی آمریکا را بررسی می‌کنید؛ می‌گویید مشکل من این است؛ راهکارم این است. درباره مسئله ایران و بخصوص بعد از جنگ دوازده روزه مشکلی که وجود دارد این است که واقع آخرین برگی که روی میز بود همین بود که زور نظامی استفاده کنید که به جایی نرسید.

پس چیزی برای صحبت کردن ندارید که با این (مسئله ایران) چه کار کنید؟ تحریم‌ها را که با تمام قدرت و شدت اجرا می‌کنید؛ حمله نظامی کردید؛ دیگر می‌خواهید راجع به چه چیزی صحبت کنید؟ به همین جهت به نظر می‌رسد آقای ترامپ بخصوص بعد از حمله غیرقانونی که به کشور ما اتفاق افتاد، ترجیحش این است که فعلا یک مدتی ایران اصلا جلوی چشم مسائل سیاست خارجی آمریکا نباشد. ترامپ می‌خواهد منتظر باشد تا ببیند همین مسئله تحریم و مسائل داخلی کشور را به کدام سمت می‌برد؟

به همین جهت است که شاید نحوه مواجهه ما با اینها شاید خیلی مهم باشد. یعنی مدیریت داخلی مسائل، شاید بخشی از چالش ما در حوزه سیاست خارجی را هم رفع کند. من مسئله را در خصوص ایران این سه نکته می‌بینم که به نظرم هر سه را باید با هم دید تا یک تصویر واقعی داشت.

تسنیم: آقای ابوالفتحی شما فکر می‌کنید که این سند چه چالش‌ها و فرصت‌هایی در اختیار ایران قرار می‌دهد؟ براساس نوع نگاه و رویکردی که دارد.

ابوالفتح: من از صحبت آقای دکتر کوهکن استفاده کنم. اینکه به هر دلیلی واقعی یا غیرواقعی دولت آمریکا به این نتیجه رسیده که تهدید ایران کاهش پیدا کرده است. یا واقعی می‌گوید این اتفاق افتاده یا غیر واقعی. هرچه باشد این خبر خوبی است به خاطر اینکه روی تهدید ایران بزرگنمایی می‌شد. آن چیزی که به آن تهدید ایران می‌گفتند. هسته‌ای بود، موشکی بود، حقوق بشر بوده یا تروریسم و خلاصه هر چه که بود، هزینه‌های زیادی برای کشور ایجاد کرد. خیلی‌ها در منطقه و در جهان غرب، داخل آمریکا، خارج از آمریکا از این بزرگنمایی به لحاظ مادی و معنوی منتفع می‌شدند. بنابراین این برداشت خوب است حتی اگر غیرواقعی گفته می‌شود.

اما این برداشت، تهدیدش این است که چون این از طریق یک توافق حاصل نشده، مثل برجام – حالا من کاری به ورود به بحث برجام ندارم – یک چیزی به ما دادن بعد گفتند که ایران تهدیدش کاهش پیدا کرده است. تحریم‌ها را برداشتند یا تعلیق کردند، فریز کردند هر کاری کردند، این بار می‌گوید ما زدیم ایران تضعیف شده است. دفعه قبل می‌گفتند ما توافق کردیم، تهدید ایران کاهش پیدا کرده الان می‌گویند که ما (تاسیسات ایران) زده‌ایم و تهدید ایران کاهش پیدا کرده است.

این پیام نگران کننده‌ای را به دیگر بازیگران منتقل می‌کند، چه دولت خود ایالات متحده آمریکا، بازیگرانی که در داخل آمریکا هستند چه بازیگران منطقه‌ای، که ایران ضعیف شده پس الان وقتش هست که ما برویم و با او تسویه حساب کنیم. اختلافاتی که از گذشته داشتیم با او صاف کنیم این تهدید است.

ابوالفتح: نباید خودمان را دوباره تبدیل به یک تهدید نکنیم

بخش تهدیدآمیز سند این است که ما ایران را زدیم و دائم ترامپ می‌گوید ما قلدر منطقه را زدیم؛ هیچ کسی از ایران نمی‌ترسد و می‌گوید که ایران ترسی ندارد.

حالا ما باید چکار کنیم؟ ما باید ضمن حفظ توامندی‌هایمان سرمایه گذاری روی توانمندی داخلی، اقتصاد و توان نظامی و یا ترمیم خساراتی که به کشور وارد شده از ورود به اینکه خودمان را تهدید معرفی کنیم، تا یک مدتی چشم پوشی کنیم. این امر به این معنی نیست که ما اصولمان را زیر پا بگذاریم یا تسلیم شویم، زانو بزنیم اینها نیست ولی باید بدانیم که بعد از 40 سال به هردلیلی آمریکایی‌ها راست یا دروغ، ترامپ برای برند خودش برای ثبت در تاریخ و اینکه در داخل آمریکا پز بدهد و رای بیاورد به خاطر هر چیزی می‌گوید که ایران تهدیدش کاهش پیدا کرده است. ما نباید بگوییم ما تهدید هستیم و موشکمان این است.

کسی که کار موشک انجام می‌دهد، باید انجام بدهد و کسی که کار نظامی انجام می‌دهد، باید انجام بدهد؛ کسی که کار اقتصادی انجام می‌دهد، باید انجام بدهد اما اینکه خودمان را تبدیل کنیم که نه تو که می‌گویی ایران تهدید نیست، ما خیلی تهدید هستیم؛ اینکه می‌گویید ما ضعیف شدیم، نه ما قوی هستیم. یعنی مراقبت کنیم در دیپلماسی عمومی و رسانه‌ای که دوباره در سیبل قرار نگیریم. این امر نیاز به درایت دارد که ما باید از این بخش سند این را بدست بیاوریم.

بخش فهم آمریکایی‌ها را نمی‌توانیم تغییر بدهیم سیاست، استراتژی کلان آمریکا را که ما نمی‌توانیم تغییر بدهیم آن چیزی که برای ما مهم است و می‌توانیم تغییر بدهیم این است که خودمان را دوباره تبدیل به یک تهدید نکنیم. این نیاز به درایت دارد سیاست‌های اعلامی، سیاست‌های اعمالی، دیپلماسی عمومی، رسانه‌ها باید خیلی مراقبت کنند که این فضا دوباره برنگردد.

چون ما فقط با ترامپ مواجه نیستیم. همین که رئیس جمهور آمریکا دارد می‌گوید ما زدیم تاسیسات هسته‌ای ایران را نابود کردیم، همین نتانیاهو می‌گوید نه ما می‌دانیم که این 400 کیلو کجاست هیچ آسیب هم ندیده است. خود وزارت جنگ آمریکا هم گزارش می‌دهد که روایت دونالد ترامپ درست نیست یا حداقل دقیق نیست، بنابراین در داخل آمریکا خیلی‌ها تلاش می‌کنند که سیاست گذشته را حفظ کنند. فرصت ایجاد شده حداقل در سیاست اعلامی ایالات متحده آمریکا، نیاز دارد که ما یک مقدار مراقبت کنیم که دوباره تبدیل به یک تهدید امنیتی نشویم چون مخاطرات زیادی برای کشور دارد.

تسنیم: جناب آقای کوهکن، جناب آقای ابوالفتح خیلی تشکر می‌کنم از اینکه ارزیابی و نظراتتان را در خصوص سند استراتژی امنیت ملی آمریکا در مدت زمان بسیار فشرده بیان کردید.

انتهای پیام/

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

خودرو
    متاسفم هیچ پستی با محدوده شما تطبیق ندارد.
موبایل
    متاسفم هیچ پستی با محدوده شما تطبیق ندارد.
تناسب اندام
    متاسفم هیچ پستی با محدوده شما تطبیق ندارد.
مد و لباس
    متاسفم هیچ پستی با محدوده شما تطبیق ندارد.