غزه؛ دیروز غرق در خون، امروز غرق در سیلاب
- 06 دی 1404 – 08:20
- اخبار فرهنگی
- اخبار فرهنگ حماسه و مقاومت
74روز پس از آتشبس، نه آتش، بس شده و نه راحتی به غزه بازگشته است! بمبارانهای گاهبهگاه و قحطی گسترده از یکسو و بارشهای تند و سرد زمستانه از دیگر سو، غزه را به ویرانه هولناکی بدل کرده؛ ویرانهای آمیخته به سیلاب و فاضلاب و جانهای سرگردان و یخزده!
فرهنگی
خبرگزاری تسنیم: فاطمه مرادزاده ـ مردم باریکه غزه با باران بیگانه نیستند. آنها در کنار سواحل دریای مدیترانه زندگی میکنند، با آب و هوای معتدل مدیترانهای که زمستانهای ملایمی دارد و بارشهای لطیف و پربرکتی. امسال اما شرایط فرق میکند. زمستان حتی ملایمش هم برای آوارگان بیسرپناه سخت است، چه رسد به اینکه سامانه سنگین بارشی قطبی از روی آسمان غزه عبور کند؛ سامانه «بایرون» که در یکی دو هفته اخیر ویرانه غزه را زیر و رو کرده است.
.
پرده اول: حمزه از درد میمیرد
تصاویر آن روزهای جهنمی تند تند از جلوی چشمانش رژه میرود؛ آن روزهای گرم که هم گرسنگی و تشنگی و قحطی بود و هم بمباران بیامان خانهها، مدارس و بیمارستانها. آن روزها که بوی دود و آتش و خون و گوشت سوخته در شهرِ ویرانشده میپیچید…
آسمان رعد و برقی میزند و میبارد… طوفان میوزد… دیوارههای چادر کهنه بشدت تکان میخورد… ظلمات و تاریکی است… صدای بلند زوزه باد و باران که در هم میپیچید و با سرعت به چادرها میکوبد و یکی یکی آنها را از زمین بلند کرده و به هوا میبرد، ترسناک است و تنفرآمیز، درست مثل غرش جنگندههای اشغالگر که میآمدند و بمبهایشان را روی غزه خالی میکردند و میرفتند…
در یکی از همان روزهای پردود و آتش بود که خانهشان در محله شجاعیه در شرق شهر غزه زیر بمباران فرو ریخت و پاهایش زیر آوار تکهپاره شد… پزشکان غزه اما با همان امکانات اندکشان، با پلاتین و چند بست و پیچ و مهره نیمهجانی به پاهای او دادند تا در مسیر سخت و دشوار آوارگی روی پاهایش بایستد و همچنان تکیهگاه زن و فرزندان خود باشد…
حمزه یکی از 171 هزار مجروح باقیمانده از جنگ دو ساله رژیم اشغالگر صهیون علیه مردم مظلوم غزه است.
یادش نرفته از وقتی زیر آوار چشمش به پاهای شکافته و رگ و پی و استخوان بیرونزدهاش افتاد، تا وقتی از بیمارستان بیرون آمد و داربست آهنی همنشین همیشگی گوشت و استخوانش شد، چه درد جانکاهی را پشت سر گذاشت…
حالا دوباره همان درد سراغش آمده است؛ اینبار با باد و باران و طوفان و سرما که از یک ماه پیش سایه ترسناک و مرگبارش را روی سر غزه انداخته است…
باد و باران، پر سروصدا به چادر میکوبند و حمزه روی تخت چوبی کهنه در گوشه چادر نشسته و فرزندانش را در آغوش کشیده تا توی سیلابِ کف چادر غرق نشوند…
هوا سرد و تاریک است و درد آرام آرام در پوست و گوشت و استخوانش فرو میرود. صورتش سیاه و کبود میشود و چیزی نمانده از شدت درد از هوش برود، اما از ترس بیپناهی و بیکسی و غرق شدن جگرگوشههایش در سیلاب، خودش را نگه میدارد: «وقتی هوا سرد و بارانی میشود، از گوشه و کنار چادر که پاره است، آب روی سرمان میچکد… اما فقط این نیست. پلاتینِ توی پاهایم مثل یخ میشود. پایم را در حالت عادی میتوانم حرکت بدهم، اما وقتی هوا سرد میشود از شدت درد تمام شب خوابم نمیبرد. درد به حدی است که زمین و زمان جلوی چشمانم تار میشود. گیج میشوم. نمیدانم به درد پای آسیب دیدهام فکر کنم یا به بچهها و بارانی که میبارد و سیلابی که چادر و زندگی برایمان باقی نگذاشته است.»
مجروحانی مثل حمزه با دست و پاهای پلاتینی در باریکه غزه زیاد هستند. پزشک بیمارستان غزه به الجزیره میگوید: «فیکسکننده خارجی قطعهای فلزی است که به طور مستقیم به استخوان شکسته متصل میشود. در چنین ایام سردی، سرما به داخل بدن منتقل شده و باعث انقباض و جمع شدن و کشیدگی پوست و گوشت و عضلات بدن میشود که درد شدیدی به همراه دارد.»
محمد در پاهایش پلاتین ندارد، اما هر دو پایش از زانو قطع شده است. او هم در سرما درد چند برابری را تحمل میکند: «روزهای سختی بر ما گذشت، مثل همین دو روز پیش که سامانه بارشی بسیار شدیدی آمد و با اینکه خودم را پوشانده بودم، اما درد در محل قطع عضوم به حدی زیاد و غیرعادی بود که درکش برای کسی ممکن نیست…»
پرده دوم: سرما آمد، رهف رفت؛ دخترک یخ زد
ساعت 8 شب بود. باد و طوفان میوزید و باران به شدت میبارید. هوا در خانیونس سرد و سردتر میشد. چادر فرسوه و ناایمنِ هاجر و احمد ابوجزر در باد تکان میخورد…
هاجر خسته بود… رهف؛ نوزاد چند ماههاش را محکم در آغوش کشید و برایش لالایی خواند تا پلکهای دخترکش سنگین شد… نگرانش بود؛ دخترش ظریف و کوچک بود و سوءتغذیه ضعیفش کرده بود، میترسید که سرما…
فکرهای تلخ را از سرش دور کرد و رهف را در کنارش خواباند و تنها پتوی نازکی که داشت، رویش کشید و خودش هم کنارش خوابید…
نیمهشب بود که از سرما و صدای قطرات باران از خواب پرید. چادر از چند طرف پاره شده بود و باران روی سرشان میچکید… آرام در تاریکی دستش را دراز کرد تا رهف را با پتو بپوشاند… دستش روی صورت دخترک لغزید… یخ بود؛ خشک و یخ…
وحشتزده از جای خواب پرید… ترسید… رهف را در آغوش کشید… دخترک مثل سنگ، سفت و سخت بود و سرد… بیاختیار گریه کرد و دیوانهوار جیغ کشید…
یک آمبولانس آمد و رهف را به بیمارستان برد. تلاش پزشکان اما بینتیجه بود… رهف گرسنگی کشیده بود و دیگر تاب سرما را نداشت… پزشکان به هاجر گفتند رهف به دلیل سرمای شدید جان داده است…
رهف از سرما یخ زده بود…
سعید اسعد عابدین؛ نوزاد یک ماهه غزه هم مثل رهف از سرما یخ زد و مرد. وزارت بهداشت غزه گفت که سعید به بیمارستان منتقل شده بود و پزشکان همه تلاششان را برای احیای او به کار گرفتند، اما بینتیجه بود… سعید از سرمای شدید یخ زده بود…
هدیل حمدان 9 ساله هم مثل سعید و رهف به دلیل سرمای شدید جان باخت. هدیل در مدرسهای زندگی میکرد که به دلیل جنگ، به اردوگاه آوارگان تبدیل شده بود.
تیم الخواجه دیگر نوزادی که با خانوادهاش در ویرانههای خانهشان زندگی میکرد نیز در همین روزهای سرد و بارانی در غزه درگذشت… سرما او را هم کشت…

پرده سوم: خانه نم کشید و فروریخت…
باران مثل سیل از آسمان میبارید. ساختمان غرچ و غرچ صدا میداد. ساختمان که نه! خانهای که سال گذشته بر اثر بمباران اشغالگران صهیونیسم نیمهویران شده بود و حالا در نبود چادر مناسب و اسکان موقت، جانپناهی نیمبند برای خانواده یاسین بود: «صداهای نگرانکنندهای از ساختمان شنیدیم. پس از آن سقف فروریخت و شوکه شدیم. صحنه وحشتناکی بود. به طور معجزهآسایی از مرگ ناشی از بارش باران و طوفان فرار کردیم…»
کف آپارتمانِ طبقه اول در یک ساختمان مسکونی که ابتسام در آن زندگی میکرد هم در یک لحظه فروریخت و آشپزخانه و اتاق خواب و هر چه بود و نبود آوار شد کف خیابان. ابتسام به خبرنگار ایندیپندنت عربی گفت: «خانه فرو ریخت، نفسم در سینه حبس شد و آسمان دور سرم چرخید، انگار زمین در حال بلیعدن خانه بود، من اما به طور معجزهآسایی نجات پیدا کردم.»
نیروهای دفاع مدنی غزه به ابتسام گفتند که فروریختن خانه ناشی از نشت آب باران بوده است.
فروریختن ناگهانی خانهای که تقریبا از بمباران جان سالم به در برده بود، ترس از جان دادن زیر آوار و باران، و غصه سرپناهی که دیگر نیست، ابتسام را شوکه کرده است.

پرده چهارم: خدایا باران را بند بیاور
اردوگاههای آوارگان غزهای پر از آب و گِل شده است. از وقتی بارشهای پاییز و زمستان در غزه آغاز شده است، بود و نبود اردوگاهها هم انگار فرقی ندارد. عالیه درباره یکی از شبهای وحشتناک بارانیاش میگوید: «من تمام شب خیس شده بودم و صبح پوستم کبود شد. گریه کردم و گفتم خدایا، باران را بند بیاور!… خدایا، ما تنهاییم؛ به ما؛ به مردم غزه کمک کن!…»

با فرح ابوعیاش؛ خبرنگاری در گوانتاناموهای صهیونیسم/ دلخوشیها و دلگیریهای خبرنگار اسیر تسنیم در کرانه باختری
آتشبس شد، اما آتش، بس نشد/ پاییز آمد و غزه دریا شد
وقتی 10 اکتبر (18 مهرماه) پایین توافقنامه آتشبس میان اسرائیل و غزه یک امضای پرتردید نشست، مردم رنجکشیده غزه گمان کردند روزهای آرامش و راحتی فرارسیده است.
هر سال، حتی در دو سال جنگ ویرانگر، با پاییز و زمستان و بارانهایش کنار آمده بودند، پس جای نگرانی نبود… آتشبس شده بود و کامیونهای مواد غذایی و درمانی و مصالح و اسکان موقت و چادرهای ضد آب، پشت مرزها صف کشیده بودند…
آتشبس شده بود و اهالی غزه گمان کردند کمکها میرسد و غزه آرام آرام ساخته میشود و دوباره جان میگیرد…
اما نشد… نه آتش، بس شد، نه مرزها به طور کامل گشوده شد و نه دارو و مواد غذایی و چادر ضد آب، به حدود دو میلیون آواره غزهای رسید!
گذرگاهها که گشوده نشد و کمکهای بین المللی که نرسید، بماند، رژیم اشغالگر صهیون از همان روز پس از آتشبس تا 24 آذر ( 15 دسامبر)، 740 بار آتشبس را نقض و غزه را بمباران کرد و 401 فلسطینی را به شهادت رساند و بیش از 1100 نفر را مجروح…
توافقنامه آتشبس که امضا شد، مهرماه بود و یک ماه پس از آن، ابرهای پربارِ پاییزه در آسمان غزه جا خوش کردند… از شهرها و خیابانها و خانههای ایمن و محکم چیزی در باریکه غزه باقی نمانده بود… خانههای سست و نیمهویران و چادرهای فرسوده جانپناه مردم شد…
آسمان بارید و بارید و غزه دریا شد… مردم صبور غزه تازه فهمیدند که این پاییز و زمستان با تمام پاییز و زمستانهای گذشته گویا فرق میکند…
رژیم اشغالگر فقط ساختمانها و مدارس و بیمارستانها را بمباران و ویران نکرده بود، تمام زیرساختهای شهری؛ خطوط برق، شبکههای جمعآوری آبهای سطحی و شبکههای فاضلاب ویران شده بود…
باران که میبارید، غزه دریا میشد؛ دریای سیلاب و فاضلاب…

«بایرون» ویرانگرانه از راه رسید/ ترکیبی از ویرانی و سیلاب و آوارگی
آذرماه نیمه دوم خود را پشت سر میگذاشت که هشدار ورود سامانه سرد و سنگین و پربارش قطبی به فلسطین و غزه داده شد؛ طوفان «بایرون» در راه است…
«بایرون» فقط باران نبود، باران و طوفان سرد و پرسرعتی بود که میآمد تا آنچه از غزه در طول دو سال جنگ و بمباران باقیمانده بود، بردارد و با خود ببرد…
بایرون از راه رسید… غزهای که از یک ماه پیش درگیر سیل و سیلاب و باران بود، حالا در هفتههای آخر آذرماه ( نیمه دسامبر)، درگیر یک فاجعه شد؛ فاجعهای فراتر از درک هر آدمیزادی…
طبق گفته امجد الشوا؛ مدیر شبکههای مدنی در نوار غزه، در نتیجه جنگ و تجاوزات مستمر رژیم صهیونیستی به باریکه غزه (از اکتبر 2023 تاکنون)، یک میلیون و پانصد هزار فلسطینی، خانههای خود را از دست دادهاند و 93 درصد از چادرهای آوارگان هم کهنه و فرسوده است و برای سکونت مناسب نیست. بنابراین برای اسکان این آوارگان بیش از 300 هزار چادر نیاز است، در حالی که تاکنون فقط 20 هزار چادر وارد غزه شده است…
بایرون از راه رسیده بود و آوارگان از بیم جان به همان چادرهای کهنه و فرسوده و برخی هم به خانههای نیمهویران خود پناه بردند…
گزارشهای هولناک یکی یکی از راه میرسید… خانههای سستِ نیمهویران، با بارش بیامان و سنگین باران، یکی یکی نم میکشید و فرو میریخت؛ بخت اگر همراه ساکنانش بود، با اولین لرزههای سقف و دیوار بیرون میدویدند و جان سالم به در میبردند و اگر بخت، یارشان نبود، زیر آوار میماندند، مثل خانه دو طبقهای که در محله شیخ رضوان در شمال غزه ـ که در زمان جنگ آسیب جزیی دیده بود ـ چند روز پیش روی سر ساکنانش که 8 نفر بودند، آوار شد.
15 خانه دیگر هم پس از سامانه بارشی بایرون در نوار غزه دچار ریزش شدند. سازمان عفو بینالملل پیش از این اعلام کرده بود که 81 درصد از ساختمانهای غزه در جنگ آسیب دیدهاند. حالا همین خانهها با هر بارش سنگین و نیمهسنگینی در معرض ویرانی و فروپاشی کامل قرار گرفتهاند.
آن دسته از مردمی که در چادرهای کهنه و ناایمن زندگی میکنند و یک روز چادرشان را باد میبَرَد و یک روز باران و سیلاب، فکر میکنند که اگر در یکی از آن خانههای نیمهمخروبه پناه گرفته بودند، حال و روزشان بهتر بود، اما در همان فکر و خیال، یک ساختمان فرسوده و نیمهویران جلوی چشمانشان فرو میریزد و روی سر ساکنانش آوار میشود… نفس راحتی میکشند که هیییی… خداراشکر…
حال آنها اما بهتر از ساکنان خانههای مخروبه نیست. درواقع تمام آنهایی که نه خانه امنی دارند و نه چادر ضد آب و مقاومی، شبها و روزهای غریب و هولناکی را تجربه میکنند…
در همین چادرهای سرد و پاره بود، که رهف و سعید؛ نوزادان چند ماهه یخ زدند و جان دادند…
اصلا چادر؛ آنهم چادرهای کهنه و فرسوده که سرپناه نمیشود؛ با هر باد و بارانی پاره و از جا کنده میشود…
طوفان و باران سیلآسای روزهای گذشته یا همان بایرون، جان 17 نفر ( از جمله 4 نوزاد و کودک) را گرفت، باعث فروریختن 17 ساختمان مسکونی شد و 27000 چادر متعلق به آوارگان را با خود برد و از ویرانهی غزه، ترکیب هراسناک و غریبی از ویرانی و سیلاب و آوارگی برجای گذاشت…
.
نابودی زیرساختها و آمیختگی سیلاب و فاضلاب
غزه؛ همان غزه است و پاییز و زمستان؛ همان پاییز و زمستانِ دو سال گذشته، شاید با بارشهای کمی پرشدتتر. اما چرا وضعیت غزه امسال فاجعه است و خارج از درک و تصور و تحمل؟!
پاسخ این است که متجاوزگران صهیونیسم در طول دو سال جنگ و تا زمان آتشبس، به عمد تمام زیرساختها ( شبکههای جمعآوری آبهای سطحی و شبکههای فاضلاب) را بمباران و نابود کردند.
پیش از جنگ، غزه به زیرساختها و حوضچههایی برای جمعآوری آب باران و هدایت آن به سمت دریا متکی بود، اما در طول جنگ همه آن زیرساختها نابود شدند و برخی از حوضچهها نیز در نزدیکی مناطق ویرانشده، قرار دارند و برخی نیز اکنون در مناطق تحت کنترل اشغالگران در پشت خط زرد قرار گرفتهاند. به همین دلیل پس از دقایقی از بارش تند باران، دریایی از آب جمع میشود که نه مسیری به دریا دارد و نه راهی برای نفوذ به زمین!
نابودی زیرساختهای جمعآوری آبهای سطحی و فاضلاب باعث شده، بالا آمدن آب و وقوع سیلاب با بیرون زدن فاضلاب توام شود، و این یعنی آبی که غزه را در خود غرق کرده، آب باران نیست، مخلوط آلودهای است از آب باران و فاضلاب…
از میان غزهای که غرق در سیلاب است، وضع مناطق پرجمعیت مخیم الشاطی، النصیرات، دیرالبلح، المواصی، رفح، شهر غزه و خانیونس به خاطر شرایط جغرافیایی ساحلی و پست بودن از یک سو، و تخریب ایستگاههای پمپاژ و شبکههای جمعآوری آبهای سطحی و فاضلاب از دیگر سو، به مراتب بدتر و وخیمتر است؛ جایی که چادرهای آوارگان یا ساختمانهای در معرضِ فروپاشی هم بیشتر از سایر مناطق است.
سازمان امداد و نجات غزه از غرق شدن کامل اردوگاههایی در مناطق بالا خبر داده و گفته که متاسفانه هیچ امکاناتی برای امدادرسانی به آنها وجود نداشته است.
یکی از ساکنان خانیونس درباره لحظات تلخ بارش باران و سیلاب به الجزیره گفت: «چادر روی سر من و بچههایم فروریخت. چادرهای ما فقط از برزنتهای نازک و تکههای چوب درست شده و نه ستونی دارد و نه بتنی. اوضاعمان خراب و آشفته است و هیچ کسی سراغی از ما نمیگیرد و نمیپرسد چه بر سرتان آمده است. در کمتر از یک ربعِ ساعت، تمام منطقه زیر آب رفت. آب تا دو متر بالا آمد و مردم در حالی که خواب بودند، از چادرها بیرون دویدند… یکی فرزندش را از آب گرفت و دیگری به فرزندش نرسید… سیلاب، آب آشامیدنی و غذا و دارو و تمام دار و ندارمان را برد…»
پیرمرد دیگری هم گفت: «من در خانه خودم زندگی میکنم، ولی در خطر هستیم. وقتی باران میبارد، سنگها مثل باران روی سرم میریزند. سقفها در وسط خانهام فروریخته و دیوارها ترک خورده و بیرون زدهاند. این خانه هر لحظه ممکن است فرو بریزد و یا من را بکشد که داخل خانه هستم، یا رهگذری که از خیابانِ زیر این خانه عبور میکند.»

زبالهها؛ قوز بالای قوز/ نگرانی از شیوع بیماری …
یک لحظه چشمانتان را ببندید و فکر کنید به صحنهای که مردم غزه اکنون درگیر آن هستند. یک محله را تصور کنید… تا چشم کار میکند، تپههایی از خانهها و ساختمانهای آوار شده را میبینید. در کنار این آوارها، ردیفهایی از چادر با پارچههای برزنتی یا غیربرزنتیِ کهنه بر پا شده و جای برخی از آنها هم که باد برده، خالی است… آب همه جا را فراگرفته است… غذا نیست یا کم است، اما همان غذای اندک هم زبالهای دارد… زبالهها حالا کنار چادرها در آب و فاضلاب شناور شدهاند…
غزه مثل هر شهر دیگری در دنیا محل دفن زباله داشته است، اما محل اصلی دفن زبالهها در شرق غزه واقع شده؛ مناطقی که امروز در پشت خط زرد تحت اشغال سربازان اشغالگر قرار گرفته است.
و همه اینها یعنی مردم غزه این روزها نه در خشکی، که در دریایی از آب و فاضلاب و زباله زندگی میکنند. زندگی که نه!… کابوسی هولناک که پایان ندارد و به درازای زمستانی است که تازه آغاز شده است…

زندگی با شکمهای گرسنه در باران و سرما/ وقوع یک فاجعه نزدیک است
سیلاب و سرما در حالی جان مردم غزه را به لب رسانده که گرسنگی هم به آن اضافه شده است. طبق آمار منتشر شده، در دو ماه گذشته یک میلیون و ششصد هزار نفر با ناامنی شدید غذایی مواجه بودهاند. از میان آنها نیم ملیون نفر در شرایط اضطراری ناامنی غذایی قرار داشتند و بیش از صد هزار نفر نیز شرایط فاجعهباری را تجربه میکنند. سوءتغذیه در استان غزه به سطح بحرانی و در استانهای خانیونس و دیرالبلح به سطح خطرناک رسیده است.
مدیرکل سازمان بهداشت جهانی نیز هشدار داده که نوار غزه در آستانه قحطی فراگیر قرار دارد وبیش از 100 هزار کودک و 37 هزار زن باردار و شیرخواره به سبب سوء تغذیه شدید تا آوریل 2026 در معرض خطر قرار دارند. همچنین یک میلیون و 600 هزار نفر در غزه تا اواسط آوریل 2026 میلادی، امنیت غذایی را به طور کامل از دست خواهند داد.
گرسنگی این روزها در غزه با گرسنگی روزهای گرم و بلند تابستان فرق میکند. گرسنگیِ این روزهای پر بارش، شبهای بلند زمستان و سرمای استخوانسوزش را غیرقابل تحملتر کرده است.
و دلیل این قحطی گسترده در باریکه غزه چیزی نیست جز آنکه اشغالگران مثل اژدهای هفت سر روی تمام گذرگاههای غزه چنبره زده و همچنان مانع ورود اقلام خوراکی و غیرخوراکی (دارو، سوخت، چادر، خانههای پیشساخته و تجهیزات و مصالح ساختوساز) میشوند.
قرار بود پس از طرح آتشبسِ کذاییِ ترامپ، روزانه 600 کامیون وارد غزه شود؛ اما نشد… در چنین شرایطی شهرداری شهر غزه اعلام کرده به دلیل بحران سوخت و کمبود امکانات، خدمات امداد و نجاتش را 50 درصد کاهش داده است. دفتر هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل هم تاکید کرده بیش از 760 محلِ اسکانِ آوارگان با حدود 850 هزار نفر جمعیت، به شدت در معرض خطر سیلاب قرار دارند.
مردم تنها و مظلوم غزه، آب آشامیدنی هم به قدر کفایت ندارند، زیرا مخلوط شدن آب با فاضلاب و خاک آلوده به بقایای جنگ، موجب افزایش آلودگی آبهای زیرزمینی شده و به گفته یونیسف 97 درصد آنها برای نوشیدن مناسب نیست. این درحالی است که 63 چاه آب آشامیدنی هم در طول جنگ توسط صهیون پر و مسدود شده است.
فراموششدهای به نام غزه
فلسطینیان و مردم نجیب و صبور غزه خستهاند… دو سال جنگ و بمباران و خونریزی و قتلعام را تاب آوردند و حالا که جنگ، نصفونیمه و موقت به پایان رسیده، با زمستان مرگباری طرف هستند که اگر امکانات رویارویی با آن (مثل سرپناه امن و گرم و آب و غذا) در غزه بود؛ گذرانش چندان سخت نبود، اما با کارشکنیهای زامبیهای صهیونیسم، زمستان غزه امروز به مهلکهای دیگر بدل شده است. مهلکهای که در آن گرفتار شدهاند و هر چه فریاد میزنند، صدایشان به کسی در جهان نمیرسد. گویی که گوش و چشم دنیا بسته شده و گمان کرده آن توافقنامه کاغذی، پایان مسلم درد و رنج مردم غزه است، درحالی که نیست… غزه در تنهایی جان میدهد و دیگر جهان فراموشش کرده است…

انتهای پیام/




نظرات کاربران